برق نگاهت

    

من از برق نگاهت می گریزم
من از موی سیاهت می گریزم

برای آنکه اشکت را نبینم
همین حالا ز آهت می گریزم

برای آنکه نفرینم نگویی
ز بغض و ناله هایت می گریزم

برای آن که خورشیدم بمانی
من از شکل چو ماهت می گریزم

برایم نامه دادی من چه گویم؟
که از آن نامه هایت می گریزم

نوشتی عشق بازاری ندارد
من از طرز نگاهت می گریزم

نوشتی خسته ای از عشق و مستی
من از آن شکو ه هایت می گریزم

نوشتی می گریزی از من و دل
من اما پا به پایت می گریزم

نظرات 2 + ارسال نظر
عـــســـل دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام
وبلاگ جدید مبارک
مثل اینکه اولین نفری هستم که نظر می دم
شااااد باشی

......... پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:25 ب.ظ http://avayidarbaran.blogsky.com

سلام
ممنون از نظر لطفتون
اگه انتقاد میکردید از نوشته هام برای بهتر شدنشون بیشتر ممنونتون میشدم
وبلگ خیلی قشنگیدارید
ارزوی موفقیت بیشتری برای شمارو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد